اسدالله عسگراولادی که بود؟ / روایت‌هایی از دارایی و فعالیت‌های تجاری عسگراولادی

به گزارش تجارت‌نیوز، امروز، جمعه ۲۲ شهریور ماه اسدالله عسگراولادی درگذشت. یکی از باسابقه‌ترین نمایندگان بخش خصوصی در اتاق بازرگانی تهران و ایران امروز دار فانی را وداع گفت. عسگراولادی که از سال‌های قبل از انقلاب، عضو اتاق بازرگانی و یکی از بازرگانان شناخته شده خشکبار بود، پس از انقلاب جزو هشت نفری بود که با فرمان امام خمینی(ره) مدیریت اتاق را برعهده گرفته بود. اتاق بازرگانی تهران با این معرفی مختصر درباره او نوشته که پس از آن عسگراولادی به طور مداوم در اتاق بازرگانی تهران و ایران و برخی اتاق‌های مشترک حضور فعال و اثرگذار داشت.

آخرین سمت او در بخش تشکل‌ها ریاست اتاق مشترک ایران و چین بود که اخیرا دوره ریاست او به اتمام رسید. عسگراولادی همچنین در انتخابات اسفند ماه پارسال هیات نمایندگان اتاق بازرگانی تهران شرکت کرده بود که برای اولین بار از ابتدای انقلاب تاکنون، موفق نشد برای حضور در هیات نمایندگان اتاق تهران رای بیاورد. با این حال، او همچنان مشغول به تجارت بود.

واکنش عسگراولادی به جوابیه بانک مرکزی در اسفند ماه پارسال هم شاید از آخرین واکنش‌های او به مسائل اقتصادی بود. وی از سیاست‌های ارزی بانک مرکزی انتقاد داشت و معتقد بود که این سیاست‌ها برای تجار مشکلاتی را به وجود آورده است.

اسدالله عسگراولادی اظهار کرده بود: بنده ۶۰ سال است که فقط با یک شرکت صادرات انجام می‌دهم و در تمام این مدت مشغول صادرات خشکبار بوده‌ام.

او در خصوص مشکلات صادرات عنوان کرده بود: وقتی اکنون صادرات داریم (صادرات خشکبار)، طرف خریدار (خارجی) به بنده می‌گوید، یک بانک معرفی کن تا پول واریز کنم. من هم می‌گویم نیما واریز کنید. در مقابل، طرف خارجی می‌گوید: نیما را نمی‌توانم واریز کنم. چقدر باید بگویم خارجی‌ها نیما را نمی‌شناسند.

وی افزود: حتی اگر اسم نیما را ببریم، حساب‌هایمان را می‌بندند، زیرا تحریم هستیم. با این شرایط، پیش‌بینی می‌کنم که صادرات کمتر شود؛ هرچند برای صادرات خشکبار در شرایط فعلی، کار بسیار سخت شده و به همین دلیل، سه ماه است صادرات خشکبار را تعطیل کرده‌ام.

اسدالله عسگراولادی که بود؟

اسدالله عسگراولادی (زاده ۱۵ اسفند ۱۳۱۲ در چهارراه سیروس، تهران) از برجسته‌ترین بازرگانان ایرانی، معروف‌ترین صادرکننده خشکبار ایران، عضو اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران در تمام دوران پس از انقلاب و رئیس سابق اتاق بازرگانی و صنایع ایران و چین بود.

برادر وی حبیب‌الله عسگراولادی از سیاست‌مداران مهم ایران بود. برخی او را یکی از ثروتمندترین افراد ایران به‌شمار آورده و ماهنامه فوربس میزان سرمایه او را حدود ۸ میلیارد دلار برآورد می‌کردند.

صادرات پسته، زیره، میوه‌جات خشک و واردات شکر و لوازم خانگی مهمترین فعالیت اقتصادی او بود. با این حال عسگراولادی خود را بازرگان کوچکی می‌دانست که در زمینه صادرات فعالیت کوچکی دارد.

جدای از این روایت فرارو از مرحوم عسگراولادی می‌توان به سابقه ریاست وی در اتاق مشترک ایران و روسیه و اتاق مشترک ایران و کانادا هم اشاره کرد.

اسدالله عسگراولادی از سال ۱۳۳۶ که شرکت حساس را دایر کرده تا زمان فوت صادرات کرد. او در مصاحبه‌ای با عصر ایران گفت: «من به این که میلیاردر هستم افتخار می‌کنم به این دلیل که ذره‌ای از دارایی‌هایم را با رانت وکار خلاف به دست نیاورده‌ام. حتی از گرفتن وام بانکی هم پرهیز می‌کنم و گفتم که حتی کار واردات هم نمی‌کنم. نه این که کار واردات را بد بدانم. نه بد نمی‌دانم، اما من با خودم عهد کرده‌ام کار صادرات بکنم. البته من هم سلطان میلیاردر‌های ایران نیستم.»

او در مطلبی که از سوی سایت اقتصاد ایرانی منتشر شده، گفته بود:

من سال ۱۳۱۲ در تهران متولد شدم.

خانواده‌ام متدین و در سطح پایین جامعه بودند و با قشر ثروتمندان سروکار نداشتند. شغل پدرم پیشه‌ورى بود و مغازه عطارى داشت. ما سه برادر بودیم که هر سه از سن ۱۲ ، ۱۳ سالگى کار در بازار تهران را شروع کردیم. روز‌ها کار و شب‌ها درس.

پس از گذراندن کنکور در رشته ادبیات پذیرفته شدم، اما عصرهایى که فرصت داشتم به دانشکده اقتصاد هم مى‌رفتم، چون ساختمان‌هاى دانشکده مقابل هم بود. گاهى سر کلاس‌هاى دانشکده حقوق هم مى‌رفتم. آن موقع رفتن به سایر دانشکده‌ها آزاد بود و مثل امروز کنترل و حراست هم در کار نبود. کارم را از صفر شروع کردم.

اولین حقوقى که در دوره شاگردى گرفتم روزى ۲ ریال بود که مى‌شد ماهى شش تومان. تلاشم شبانه‌روزى و کار سخت بود. اولین تجارتم را با خرید یک کیسه کنجد به قیمت ۵۳ تومان از بازار تهران شروع کردم و آن کیسه کنجد را به نانوایى سر محل به قیمت ۷۰ تومان فروختم و این اولین سود من در تجارت بود. این مربوط به سال ۱۳۲۷ است.

اسدالله عسگراولادی

او در ادامه روایت کرده بود: تا سال ۱۳۳۴ کارمند بودم و در یک شرکتى کار مى‌کردم که فعالیتش در زمینه صادرات بود. به صادرات علاقه‌مند شدم، اما پول نداشتم. تنها دارایى‌ام خانه‌اى بود که در خیابان شهید مصطفى خمینى به مبلغ ۵۶۰۰ تومان خریده بودم. در آن خانه من و دو خواهر و پدر و مادرم زندگى مى‌کردیم.

اولین ماشینم که در سال ۱۳۳۳ خریدم یک فولکس به مبلغ ۵۹۰۰ تومان بود که با همین ماشین چند کیسه خواربار از بازار مى‌خریدم و بین نانوا و بقال توزیع مى‌کردم. سال ۱۳۳۴ تصمیم گرفتم تاجر شوم. به اتاق بازرگانى رفتم که کارت بازرگانى بگیرم، اما سنم اقتضا نمى‌کرد. چون حداقل باید ۲۴ ساله مى‌بودم.

دو سال بعد با قسط و تخفیف حجره‌اى به مبلغ ۴ هزار تومان خریدم و رشته خشکبار را انتخاب کردم و هنوز بعد از ۵۴ سال در همین رشته هستم. زیره سبز را بسیار دوست داشتم. چون هم سرمایه کمى مى‌خواست و هم قیمتش ارزان بود. از کار در داخل خوشم نمى‌آمد مى‌خواستم صادرات داشته باشم. کار را در سال ۱۳۳۶ و از صفر با صادرات زیره شروع کردم و قسطى پنج تن زیره خریدم. اولین مشترى‌ام در صادرات سنگاپور بود.

با تمام دنیا از طریق اتاق‌هاى بازرگانى‌شان مکاتبه کردم و دنبال خریدار گشتم. اولین معاملاتم با نیویورک سال ۱۳۳۰ شروع شد. نیویورک از دیرباز تاکنون بورس زیره بوده و هست. کوشش کردم و سفرهایم شروع شد و روزى رسید که دیکته کننده قیمت زیره در جهان و ایران شدم. دوشنبه‌اى نبود که بازار ادویه نیویورک که زیره هم زیرمجموعه آن است باز شود و نرخ شرکت من که الان ۵۱ ساله شده، روى میز نرود و معاملات شروع بشود. اما سال‌هاى واقعا سختى بود.

من در تجارت به ۳ اصل سخت و سفت پایبند هستم: کیفیت، رقابت، خوش‌قولى، وقتى تعهد مى‌کردم براى فروش یک جنس، اگر بعد از فروش قیمت ترقى مى کرد، معامله را به هم نمى‌زدم . بیشترین معاملاتم با تلفن است، تلفنى مى‌فروشم و آن وقت به بچه‌هایم که در این ساختمان خودم کار مى‌کنند مى‌گویم قراردادش را ببندند.

ثروت اسدالله عسگراولادی از زبان خودش

اسدالله عسگراولادی همچنین سال گذشته در گفتگویی گفته بود: در تمام تهران یک انبار دارم، یک دفتر کار دارم و یک خانه. البته قیمتشان بالاست. خانه‌ام خیابان فرشته است. انبارم بزرگ‌ترین انبار تهران است. اینها را دارم اما نمی‌توانم بگویم این افسانه‌سازی‌ها (درباره ثروتم) درست است.

او در گفتگو با دنیای‌اقتصاد درباره ثروت خود توضیح داده بود:

تا الان که اینجا نشسته‌ام هیچ وامی از هیچ بانکی دریافت نکرده‌ام. بدهی به هیچ‌کس هم ندارم. ستون ضرر هم در دفترم ندارم. من به واسطه اطلاعاتی که از بازار کسب می‌کنم و در روزنامه‌ها می‌خوانم و در تلویزیون می‌بینم، می‌توانم زودتر از اتفاقات مطلع شوم. بیکار نمی‌نشینم. دائما در حال کسب اطلاعات هستم. حتی موقع ناهار و در مراسم ختم اطلاعات را از افراد مختلف در حوزه‌های مختلف چه سیاسی و چه اقتصادی کسب می‌کنم. از نمایندگان مجلس از اوضاع آنجا خبردار می‌شوم و از نمایندگان شورای شهر اوضاع شورا را.

شعاری هم دارم که به همه می‌گویم: هیچ وقت به هیچ کس بیش از یک‌هفتم سرمایه‌ام را نسیه نمی‌دهم هرچقدر هم آن فرد معتبر باشد. چراکه اگر آن میزان به خطر افتاد، همه دارایی‌ام را یکجا نبازم. هیچ وقت هم نسیه خرید نمی‌کنم. یا نقد پرداخت می‌کنم یا بر اساس اعتماد دوطرفه خرید می‌کنم. همیشه هم یک برگ چک توی جیبم است. برای اینکه وقتی مجبور شوم در نمانم. اینها شعار من است. در این شعارها هم موفق هستم.

روزگاری ۶۰۰ نفر کارمند داشتم؛ اما امروز ۸۰ نفر برایم کار می‌کنند. البته تعدیل نیرو نکردم؛ خودشان رفتند و به کار دیگر مشغول شدند. من شعبه‌هایی را در مشهد، قم، تهران، سیرجان، کرمان و رفسنجان داشتم که همه را تعطیل کردم. در خارج از کشور هم ۴ شعبه در دبی، لندن، هامبورگ و هنگ کنگ دارم.

من باغ پسته ندارم، چون پسته را می‌خرم و می‌فروشم. اما پسرم را وارد این کار کردم. پسرم الان صاحب بیش از ۴۰۰ هکتار باغ پسته در یزد است. اما من از او پسته نمی‌خرم. او خودش پسته را تولید می‌کند و می‌فروشد و صادر می‌کند. سالانه ۱۰ تا ۱۵ هزار تن پسته صادر می‌کند. من فن کار را به او یاد دادم. باید روی پای خودش بایستد.

پایگاه خبری تجارت‌نیوز درگذشت این فعال اقتصادی را به خانواده و بازماندگان ایشان تسلیت می‌گوید.

منبع

Author: admin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *