در مقالات بسیاری از اهمیت هوش هیجانی در بازاریابی موفق صحبت شده است.
بسیاری هوش هیجانی در بازاریابی را تنها محدود به موارد زیر می کنند:
- استفاده از یک لحن غیر رسمی در پیام رسانی
- در مورد حل یک درد
- استفاده از یک تصویر جالب
این نوشته را بخوانید تا ببینید چرا باید عمیق تر به آن نگاه کرد.
چگونه هوش هیجانی را در کمپین های بازاریابی خود اعمال کنید؟
چگونه هوش هیجانی را برای ایجاد فعالیت های موفق و بلند مدت در بازاریابی تحت کنترل در آورید؟
جالب است بدانید در بررسی ها دیده شده است که:
گروهی ازبازاریاب های موفق از هوش هیجانی برای توسعه فعالیتهای بازاریابی موفق خود استفاده میکنند.
آنها در این سه ویژگی مشترک هستند:
- آنها در مورد انگیزههای بازاریابی خود صادق هستند
- آنها عمیقا با مخاطبان خود همدلی میکنند
- نهاا شکاف بین آنچه میخواهند و آنچه که مخاطب آنها میخواهد را پر میکنند.
برای شروع، ما همیشه بر چیزهایی تمرکز میکنیم که مشتریان ما به آن اهمیت میدهند. اما باید توجه داشته باشید که به آنجا ختم نمیشود.
توجه داشته باشید ارزش پیشنهادی نیمی از جنگ است.
بخش مهم تر که کمتر به آن توجه می شود این است که:
شما چطور میتوانید این ارزش را ارایه دهید؟
پس همانطور که گفته شد در بازاریابی دو مساله مهم را فراموش نکنید:
این نوشته را بخوانید تا:
با روشهای عملی برای اعمال هوش هیجانی در بازاریابی بیشتر آشنا شوید.
امیداورم که با این روش بتوانید فراتر ازمفاهیم نظری، گامهای لازم و ضروری بردارید.
در حال حاضر با ظهور و افزایش هوش مصنوعی و اتوماسیون در بازاریابی، داده های بهتری در دسترس است.
این مساله ما را در هدف قرار دادن و رساندن پیامهای مرتبط به مخاطبان دقیق تر و هوشمندانه تر می کند.
فراموش نکنید که این روش نیاز به یک ارتباط شخصی شده را افزایش میدهد.
شاید بیشتر ما فکر می کنیم که هر چه بیشتر تکنولوژی به فضای بازاریابی وارد می شود، استفاده از روابط انسانی کمتر می شود.
شما هم اینطور فکر می کنید؟ پس بهتر است به این استراتژی بازاریابی هم فکر کنید که:
وقتی همه از یک نوع تکنولوژی استفاده میکنند، استفاده از هوش هیجانی در بازاریابی به مزیت رقابتی شما تبدیل میشود.
در روش سنتی بازاریابی، شما با مخاطبین گستردهای طرف هستید. هر چه تعداد مخاطب بیشتر باشد، پیام شما هم باید عمومی تر باشد.
اما در حال حاضر بازاریابی بیشتر به سمت شخصی سازی شدن می رود.
حالا که به سمت بازاریابی شخصی شده حرکت میکنیم، بهتر است مانند یک دوست هم با افراد صحبت کنید. ( ارتباط با آنها در سطح انسانی)
به دست آوردن این سطح صمیمیت نیازمند استفاده از هوش هیجانی در حیطه بازاریابی است.
اغلب کسب و کارها هنوز بر مزایای منطقی محصول خود مانند قیمت و ویژگیهای عملکردی تمرکز دارند.
اما مردم در تصمیم گیری های خود از چیزی بیش از منطق استفاده می کنند. بهتر است بدانید همیشه یک عنصر احساسی وجود دارد.
مردم با ترکیبی از عقل و احساس تصمیمگیری میکنند.
در یک مطالعه، محققان از هدستهای خاصی برای مشاهده نشانههای هیجانی در مغز استفاده کردند. آنها آگهیهای تلویزیونی را تماشا میکردند.
یافتهها به افزایش دو رقمی در فروش برای یک دسته خاصی از تبلیغات اشاره داشت.
این افزایش برای تبلغاتی بود که اثر عاطفی مثبتی داشتند.
پرسش مهم این است که:
چگونه میتوان با ذهنی هم منطقی و هم عاطفی ارتباط برقرار کرد تا منجر به تغییر نرخ تبدیل، خرید و وفاداری مشتری شود؟
بیایید با نظر مردی شروع کنیم که کتابی درمورد هوش هیجانی نوشته است.
دانیل گلمن Daniel Goleman ، در کتاب خود ایده هوش هیجانی را مطرح کرد.
در این کتاب، پنج حوزه که به هوش هیجانی کمک میکنند را شناسایی میکند :
- آگاهی از خود:
شخصیت برند خود را بدانید، آنچه را که پیشنهاد میکنید و آنچه مردم درباره شما به آن فکر میکنند را بشناسید. - انگیزه:
شما سعی دارید با بازاریابی خود به چه چیزی دست پیدا کنید؟
در مورد این که چگونه میخواهید مردم به بازاریابی شما پاسخ دهند صادق باشید. - همدلی:
در بازاریابی چگونه با افراد در ارتباط هستید؟
آیا شما علایق آنها را در نظر می گیرید یا فقط علایق خودتان؟
آیا آنها بیشتر از شما از ارتباط خارج میشوند؟ - خود کنترلی :
آیا شما میتوانید عدم صمیمیت و صداقت، علایق شخصی و هر چیز دیگری را که باعث رنجش یا مزاحمت میشوند را فیلتر کنید؟ - مهارتهای اجتماعی:
آیا میتوانید پیام خود با ملاحظه منافع مخاطب، معتبر و انسانی برقرار کنید؟
در حالی که گلومن از این پنج ویژگی برای کمک به توضیح نظریه هوش هیجانی استفاده میکرد، یک چارچوب عالی هم ایجاد شد تا “EQ یا هوش هیجانی” را به تلاشهای بازاریابی اعمال کنیم.
یش از اینکه برای ایجاد یک کمپین جدید عجله کنید، این فرآیند EQ را طی کنید و به سوالاتی در هرزمینه پاسخ دهید.
وبعد از اینکه کمپین بازاریابی را ایجاد کردید، دوباره سوالات خود را مرور کنید تا مطمئن شوید که تمام پیامهای ارسالی تان در هر پنج زمینه منتقل شده است .
فلاسفه یونان باستان هوش هیجانی بالایی داشتند. هر فیلسوف خوب درآن زمان، اولین قدم برای درک درست را اینطور مطرح می کرد:
خود را بشناسید.
خودآگاهی اولین قدم برای کنترل هوش هیجانی در کمپین بازاریابی نیز است.
در اینجا برخی سوالات برای تقویت آگاهی شما از برندتان آورده شدهاست.
پرسشهای خودآگاهی
- مردم چگونه شرکت و برند شما را درک میکنند؟
- چرا مردم شما را دوست دارند؟
- چرا مردم با شما مشکل دارند؟
- شخصیت شما چکونه است؟
- ارزشهای اصلی شما کدامند؟
شناخت خودتان ترکیبی از این است که:
- چگونه میخواهید درک شوید
- دیگران چگونه شما را میبینند.
- بهترین روش برای پر کردن این خلا، پرسش از مردم است.
پس از مشتریان فعلی خود بپرسید که:
- چرا شما را دوست دارند
- چه چیزی را میتوانید بهبود ببخشید.
- از دیگران علت کار کردن با شما را بپرسید.
- روشن کنید چه چیزی کمپین شما را تقویت می کند؟
2. انگیزه های خود از این کمپین بازاریابی را بیان کنید.
باید ببینید این تلاش و هدف شما چه سودی برای مخاطب شما دارد.
هر فعالیت بازاریابی موفق با هدف شروع میشود. زمانی که یک هدف ایجاد میکنید، به خود انگیزه انجام آن را می دهید.
آیا میخواهید:
- فروش را بالا ببرید؟
- ترافیک وب را افزایش دهید؟
- مشتریان فعلی را نگه دارید؟
- …
درست است که هدف اصلی تلاشهای بازاریابی رسیدن به هدف انتخابی است. اما توجه کنید چه قیمتی برای مخاطبین شما دارد؟
جان کلام اینکه:
علاوه بر اینکه باید در مورد چیزی که برای رسیدن به آن تلاش می کنید صادق باشید،
باید ببینید این تلاش و هدف شما چه سودی برای مخاطب شما دارد.
باید یادآوری کنم که کمپین های دارای هوش هیجانی بالا استراتژی کوچکی را دنبال نمی کنند. مثلا فقط برگشت سرمایه.
این کمپین های بازاریابی به دنبال دستیابی به اهداف در حین ایجاد رابطه با مخاطبین است.
پرسشهای انگیزه ای
- هدف نهایی شما چیست؟
- اهداف شما چطور به مردم کمک میکند؟
- آیا می خواهید به هر قمتی به هدف خود برسید؟ و یا حاضر به حذف تاکتیکهایی هستید که ممکن است باعث مزاحمت مخاطب شوند؟
- درحین دستیابی به اهداف خود چگونه روابط خود را ایجاد می کنید
- آیا موفقیت کمپین شما شامل یک عنصر انسانی میشود و یا کاملا کارکردی است؟
با درک انگیزه تان، میتوانید عمیقتر در ذهن خود کاوش کنید.
زمانی که میدانید چه کسی هستید و چه میخواهید،
میتوانید یک مکالمه صادقانه در مورد مشکلات ممکن برای اجتناب از آن داشته باشید.
3. با مخاطبین خود همدلی کنید.
همه ما میدانیم که بازاریابی موثر یک نقطه دردی را حل و یا نیازی را برآورده میکند.
پیشنهاد ارزشی برای اینکه زندگی فرد بهتر شود همان چیزی است که هر بازاریاب بزرگ باید برای آن تلاش کند.
اما این همه ی داستان نیس!
یافتن یک نیاز حتما به این معنا نیست که شما یک بازاریاب همدل هستید.
همدلی در بازاریابی به معنی قرار دادن خودتان در موقعیت مخاطب است.
به جای فکر کردن در مورد انگیزههای خود برای رسیدن به هدف، از خودتان بپرسید که مخاطب به چه چیزی اهمیت میدهد.
همدلی با مخاطب، می تواند بازاریابی شما را موفق تر کند:
انگیزهها، پیام شما و این که چطور آن پیام را انتقال دهید را مناسب تر می کند.
یک راه عالی برای همدلی بیشتر از طریق نگاشت(مپ کردن) همدردی است.
شبکه های اجتماعی، بازاریابی ایمیلی و پشتیبانی مشتری سه کانال هستند که شما را قادر میسازند تا از مردم سوالاتی بپرسید و مخاطبین زیادی را بررسی کنید.
توصیه می کنم برای درک مخاطبین خود فراتر از آنچه که میخواهند، کار کنید. ببینید آنها چه کسانی هستند و چه چیزی به آنها انگیزه می دهد و منجر به خریدشان می شود.
پرسشهای همدلی
- آیا باور، آرزو و ترس های مخاطب هدف را درک می کنید؟
- چطور بازاریابی شما با این احساسات برخورد میکند؟
- آیا بازاریابی شما به مخاطب احترام میگذارد؟
- چگونه میتوانید از طریق فیلتر همدلی به اهداف بازاریابی خود دست یابید؟
- آیا با مخاطب صادقانه همدلی می کنید؟ چطور میتوانید مطمئن شوید؟
- وقتی مردم احساس قدردانی و احترام میکنند، به طور مثبت واکنش نشان میدهند و به سرعت به دنبال شما می آیند.
بهترین راه تشخیص هم امتحان کردن آن است.
ایدههای خود را با مشتریان احتمالی به اشتراک بگذارید تا بازخورد خام و بی طرفانه دریافت کنید.
4. پیام و استراتژی را منطبق کنید.
زمانی که به سطح بالایی از درک در مورد خود، انگیزهها و مخاطبین خود دست پیدا میکنید، زمان آن رسیده که برگردید و اهداف، استراتژیها و پیام خود را بررسی کنید.
هوش هیجانی چیزی نیست که شما در پایان آن را اضافه کنید.
اصول هوش هیجانی باید بر روی هر جنبه از برنامه بازاریابی نفوذ کند.
در غیر این صورت، حفظ هوش هیجانی زمانی که چالشها بوجود میآیند، بسیار دشوار خواهد بود.
دانیل گلمن این انطباق را به عنوان فردی تعریف میکند که واجد صفات زیراست:
- تمایل به فکر کردن
- پذیرش عدم قطعیت و تغییر
- به طور خاص، توانایی گفتن نه به خواسته های آنی
وقتی سخت میگیرید و یا چیزی در برنامه به طور ناگهانی تغییر میکند، حتما می ترسید!!!
آیا می توانید غرایز خود و هوش هیجانی را نادیده بگیرید ؟
آیا میتوانید هرگونه نشانه عدم صداقت و یا هر چیز دیگری که احتمالا با شما مخالفت کرده را فیلتر کنید؟
پرسشهای خود انطباقی پیام و استراتژی
- آیا اهداف بازاریابی شما هم برای شما و هم برای مخاطبین مفید است؟
- آیا این استراتژی نیازهای عاطفی مخاطب را در نظر میگیرد؟
- آیا پیام شما سطحی است و یا حقیقت و تفکری را برای دیگران به نمایش میگذارد؟
- از مخاطبین خود انتظار دارید که چگونه به شما پاسخ دهند؟
- چگونه به نظرات و بازخورد منفی واکنش نشان خواهید داد؟
بهترین راه برای حفظ هوش هیجانی درطول تغییرات، این است که:
اطمینان حاصل کنید که هوش هیجانی در اهداف و استراتژیهای شما ریشه دارد.
باز هم تکرار میکنم که هوش هیجانی را بخشی از ارزشهای شرکت خود قرار دهید و هرگز به آن شک نکنید.
5. مانند یک انسان (مهارتهای اجتماعی) ارتباط برقرار کنید.
فلاش نیوز: شرکت شما از انسانها تشکیل شدهاست. هر شرکت موفق شخصیت و صدایی انسانی دارد.
حتما به این مساله دقت کنید:
زمانی که ارتباط برقرار میکنید:
آیا شخصیت انسانی تان وارد عمل میشود و یا با شخصیت و صدای یک کسبوکار با مخاطبین صحبت میکنید؟
افرادی که دارای هوش هیجانی بالا هستند دارای این ویژگی ها هستند:
- بسیاردیگران را دوست دارند.
- آنها میدانند چطور با مردم صحبت کنند.
- چطور ارتباطات عمیقتری ایجاد کنند.
- چطور با دیگران به توافق برسند.
خوب است بدانید موارد بالا از بزرگترین نکات، برای دستیابی به هوش هیجانی در بازاریابی نیز است.
شما باید نورشخصیت انسانی برندتان را در هر بخش از بازاریابی بتابانید.
سوالات مهارتهای اجتماعی
- آیا شما صفات شخصیتی روشنی دارید؟ آنها کدامند؟
- آیا شخصیت شما معتبر است؟ آیا ریشه در حقیقت دارد؟
- آیا افراد شما را دوست دارند؟ چرا و یا چرا نه؟
- آیا شخصیت شما در نوشته ها و ارتباطات شما ظاهر میشود؟
- آیا به مخاطبین خود گوش میدهید و یا فقط حرف میزنید؟
- ایجاد شخصیت برای برند و حفظ آن نیازمند نظم و ثبات است.
همیشه قبل از ارسال یا انتشار، مجدد چک کنید و از خود بپرسید :
آیا این پیام و ارتباط، انسانی است؟
چرا بهترین بازاریابها به سمت رویکرد انسانی حرکت میکند؟
غریزه بازاریابی این است که محصولات و خدمات را با صحبت در مورد تمام فواید عالی که ارائه میدهد، ترویج کرد.
اگرچه این بخش هنوز بخش مهمی از بازاریابی است، اما دیگر کافی نیست!
مردم از برچسبهای مصرف کنندگان، مشترکین، کاربران و غیره خسته شدهاند.
شاید وقت آن است که فراموش نکنیم:
- آنها با زمینههای منحصر به فرد، خواستهها و احساسات خاص خودشان یک انسان هستند.
- آنها میخواهند که شما به هوش آنها، موقعیت آنها و ارزشهای آنها احترام بگذارید.
امروزه راز کمپین های بازاریابی هوشمند این است که:بازاریاب ها از هوش هیجانی استفاده می کنند تا به شیوه صحیح با مخاطب همراه شوند.
ایجاد ارتباط عاطفی با مخاطبین خود باعث موارد زیر می شود:
بهبود تعامل و وفاداری که منجر به نرخ تبدیل بهتر، فروش بالاتر و حفظ مشتری خواهد شد.
برچسب ها: استراتژی بازاریابی, هوش هیجانی در بازاریابی
منبع