اولین بار که شنیدم خلاقیت، یک مهارت است، از تعجب شاخ درآوردم. باورم نمیشد که همه ما آدمها، به نوعی خلاق هستیم. همه ما با شنیدن واژه خلاقیت، یاد نقاشها، فیلمسازها و هنرمندان بزرگ میافتیم. تصورمون از خلاقیت اینه که حتماً باید یه قلممو توی دست بگیریم و شروع به نقاشی انتزاعی از یه منظره کنیم. یه سریهامون هم گمون میکنیم هیچوقت نمیتونیم آدمهای خلاقی باشیم، چون هنرمند نیستیم! اینها همه توهمات و باورهای اشتباهی هستند. این یه اتفاقِ بدیهیه، چرا که خیلی از ما هیچ تعریف درستی از خلاقیت نداریم.
پس خلاقیت یعنی چی؟
خلاقیت بر خلاف تصور عموم، صفتی ذاتی و ژنتیکی نیست. بلکه مهارتیست که با تمرین و تکرار میتواند در هر کسی ایجاد شود. اینکه هر کدام از ما میتوانیم به نوبه خود، افرادی خلاق و آفرینشگر باشیم، امری طبیعیست. تنها تفاوت در این است که میزان خلاقیتهایمان با هم متفاوت است. همه ما در دوران کودکی، مهارتهای خلاقیت را در خود داشته ایم و به مرور زمان، آنها را سرکوب کردهایم. پرورش و بازیابی خلاقیت، فرآیندیست که در آن، به بازگردانی مهارتهای کودکی خود میپردازیم.
غالب کودکانی که در هر کدام از نقاط جهان به دنیا میآیند، طی مراحل رشد خود، به آرامی خلاقیت خود را از دست میدهند. شیوههای نادرست آموزشی، تفکر صرفاً منطقی، ترس از ناشناختهها، نداشتن تفریح و بازی و از همه مهمتر باور به اینکه خلاق نیستیم، موانعی بر سر راه رشد خلاقیت ما میباشند. از دست رفتن خلاقیت، مانند از دست دادن بخشی از سلامت روانیمان میباشد. این روزها، شاهد این هستیم که تلاشهای بسیاری برای رشد خلاقیت در جوامع انجام میشود.
برای بازیابی خلاقیتمان
برای بازیابی خلاقیت خود، روشهای متعددی وجود دارد. خیالپردازی، تفکر روی کاغذ، طراحی و زندگی در لحظه، همه از جمله این روشهاست. اما اگر مثل من تا مدتها، تعریف درستی از خلافیت نداشته باشید، هیچکدام از این روشها اثربخش نخواهند بود. خلاقیت در واقع نوعی نگاه جدید به یک صورت مساله قدیمی میباشد. در واقع، وقتی در شرایطی که پیشتر نیز وجود داشته است، به ایجاد نگرشهای جدید میپردازیم، در حال پرورش مهارت خلاقیتمان هستیم.
پر واضح است هنگامی که خانمی خانهدار، برای سریعتر شدن آشپزی خود، چیدمان و قفسه بندی یخچال را تغییر میدهد، به نوعی از خلاقیت خود استفاده کرده است. یا کارمند ادارهای که برای تفکیک نامهها و کاهش احتمال اشتباهات خود، از پوشههایی با رنگهای مختلف استفاده میکند. اینها نمونههای کوچکی از اهمیت خلاقیت در زندگی روزمره میباشند. چه بسا که تا کنون، داستانهای بسیاری در مورد آدمهای عادی شنیدهایم که در برههای از زمان، با پرورش خلاقیت و بازیابی این مهارت توانستهاند در عرصه های هنری، زبانزد خاص و عام شوند.
خلاق بودن، راحتتر از تصورمان است
بر خلاف تصور عامهای که وجود دارد، برای بازیابی خلاقیت خود لازم نیست الزاماً در کلاسهای هنری ثبتنام کنید. کم نیستند بازیگران تئاتر، نقاشها، نویسندگان و افرادی فعال در حوزههای هنری که بویی از خلاقیت نبردهاند. مفهوم خلاقیت، میتواند حتی کارمندی که مسئول بایگانی نامههای اداری میباشد تا یک گرافیست حرفه ای را نیز شامل شود. این نوع نگاه به خلاقیت، باعث ایجاد نگرشی جدید میشود که شامل تمامی انسانها با هر سن و سابقه کاری و سبک زندگی میباشد. پس هرچه سریعتر، برای شروع فرآیند درمان (!) خلاقیت خود، اقدامی کوچک شروع کنید.
تا کنون روشهای افزایش خلافیت بسیاری ابداع شده است که همگی، کارآیی خود را به نوعی به اثبات رساندهاند. تمریناتی ساده که تنها راه موفقیت در آنها، ممارست در انجامشان است. با انتخاب دو یا چند مورد از این روشها و شروع انجام آنها در برههای از زمان، شاهد روند درمان خلاقیت سرکوبشده ای خواهیم بود که میتواند نقش بسیار مفیدی در زندگی شاد و لذتبخش ما داشته باشد. فراموش نکنیم که اگر هر یک از ما، موجودات خلاقی باشیم، میتوانیم در لذت بردن از زندگی و ایجاد تجربههای شاد برای خودمان نیز، از این سرمایه استفاده کنیم.